کد مطلب:27968 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

واقعه غدیر












.

«یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ و وَاللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكَفِرِینَ؛[2] ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان، كه اگر چنین نكنی، رسالتش را نگزارده ای و خداوند، تو را از مردم حفظ می كند. خداوند، كافران را هدایت نمی كند».

765. الغدیر:در سال دهم هجرت، پیامبر خدا تصمیم به حج گزاردن گرفت و آن را به مردم اعلام كرد. مردم فراوانی به مدینه آمدند تا در حج به او اقتدا كنند؛ حجّی كه حَجّة الوداع، حَجّة الاسلام، حَجّة البلاغ، حَجّة الكمال و حَجّة التمام خوانده می شود و پیامبرصلی الله علیه وآله پس از هجرتش تا وفاتش، بجز آن، حجّی نگزارد.

پیامبرصلی الله علیه وآله غسل كرد و به خود، روغن مالید و موهایش را شانه زد و تنها با دو لباس صُحاری،[3] یعنی:پیراهن و لُنگ، در روز شنبه، پنج یا شش روز مانده به آخر ذی قعده، از مدینه بیرون آمد و همه زنان خود را در كجاوه ها با خود برد. اهل بیتش و نیز عموم مهاجر و انصار و هر كس از قبیله های عرب و توده مردم كه خواست، هم با او آمدند.

هنگام خروجش از مدینه، آبله یا حصبه ای آمد كه بسیاری از مردم را از حج گزاردن با او باز داشت و با این همه، همراه او آن قدر جمعیت بود كه شمار [ دقیق ]آن را جز خدای متعال نمی داند. گاه گفته می شود كه نود هزار نفر با او بیرون آمدند. گاه، صد و چهارده هزار نفر و گاه، صد و بیست هزار؛ حتّی صد و بیست و چهار هزار و بیشتر از این هم گفته شده است و این، تنها تعداد كسانی است كه با او (از مدینه) خارج شدند؛ امّا تعداد كسانی كه با او حج گزاردند، بیش از آن است، مانند كسانی كه در مكّه ساكن بودند و یا كسانی كه با علی (امیر مؤمنان) و ابو موسی از یمن آمدند.

پیامبرصلی الله علیه وآله شب یك شنبه را در مَلَل[4] به صبح آورد و سپس حركت كرد و هنگام غروب به شَرَف السیّاله[5] رسید و نماز مغرب و عشا را در آن جا خواند. نماز صبح را در عِرْق الظُبْیه گزارد و در رَوحاء[6] فرود آمد. سپس از روحاء، حركت كرد و نماز عصر را در مُنصرَف[7] و نماز مغرب و عشا را در متعشّی گزارد و همان جا هم خوابید و نماز صبح را در اَثایه گزارد و صبح روز سه شنبه در عَرْج[8] بود. اوصلی الله علیه وآله در لَحْی جَمَل (گردنه جحفه) حجامت كرد و روز چهارشنبه در سُقیاء[9] فرود آمد و صبح را در ابواء[10] به سر برد و همان جا نماز خواند. سپس از ابواء حركت كرد و روز جمعه در جُحفه[11] فرود آمد و از آن جا به قُدَید[12] رفت و شنبه در آن جا بود و روز یك شنبه در عُسفان.[13].

سپس حركت كرد و چون به غمیم[14] رسید، پیادگان به او برخوردند و صف كشیدند و از پیاده روی شكایت كردند. پیامبرصلی الله علیه وآله گفت:«از پویه (راه رفتنی سریع، امّا نه چون دویدن) كمك بگیرید». پس همین گونه راه رفتند و آسوده شدند.

[ پیامبرصلی الله علیه وآله] روز دوشنبه در مرّ الظَهران[15] بود و تا نزدیكی شب از آن جا نرفت و غروب آفتاب را در سَرِف[16] بود؛ امّا نماز مغرب را تا وارد مكّه (حرم) نشد، نخواند و چون به میان دو گردنه رسید، شب را ماند و روز سه شنبه داخل شهر مكّه شد.

[ پیامبرصلی الله علیه وآله] چون مناسك حج را به پایان برد، با همان جمعیّت انبوه به سوی مدینه بازگشت و چون در روز پنج شنبه، هجدهم ذی حجّه، به غدیر خم[17] در جُحفه (جایی كه راه های مدینه و مصر و عراق از هم جدا می شدند) رسید، جبرئیل امین علیه السلام از سوی خدا بر او فرود آمد و آیه:«ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان...» را آورد و به او فرمان داد كه علی علیه السلام را برای مردم به عنوان رهبر معرّفی كند و آنچه را درباره ولایت او و وجوب اطاعت از او بر همه، نازل شده است، به آنان برساند.

جلوی جمعیّت، نزدیك جُحفه بود. از این رو پیامبر خدا فرمان داد كسانی كه جلو رفته اند، باز آیند و حاضران نیز در همان جا به انتظار آنان كه هنوز نیامده اند، بنشینند. نیز از نشستن در سایه پنج درخت بزرگ طَلْح (خارِ) نزدیك به هم منع كرد و آن گاه كه مردمْ جای گرفتند، زیر آنها روفته شد و چون اذان ظهر گفته شد، [ پیامبرصلی الله علیه وآله] به سوی آنها رفت و در زیر آنها با مردم نماز گزارد. روزی به شدّت گرم بود و هر كس، گوشه ای از ردایش را بر سر می كشید و گوشه ای دیگر را از شدّت گرما زیر پاهایش می نهاد.

بر روی درخت ها سایبانی پارچه ای در برابر خورشید برای پیامبر خدا آماده ساختند و چون نمازش را به پایان برد، در میان مردم و بر روی كجاوه های شتران، به سخنرانی برخاست و صدایش را بلند كرد و به همه رساند و گفت:«سپاس، از آنِ خداست و از او كمك می گیریم و به او ایمان داریم و بر او توكّل می كنیم و از شرارت های نفس و كارهای زشتمان، به او پناه می بریم؛ همو كه چون كسی را گم راه گذارد، هدایتگری نخواهد داشت و چون كسی را هدایت كند، گم راه كننده ای ندارد و گواهی می دهم به یكتایی خدا و بندگی و رسالت محمّد.

امّا بعد؛ ای مردم! خدای ریزبینِ آگاه به من خبر داد كه عمر هر پیامبر، نصف عمر پیامبر پیش از اوست و از این رو، من به زودی دعوت حق را اجابت می كنم. از من بازخواست می شود و همچنین از شما. چه پاسخی دارید؟».

گفتند:گواهی می دهیم كه تو رساندی و خیرخواهی كردی و كوشش نمودی. پس خدا به تو جزای خیر دهاد!

گفت:«آیا به این كه خدایی جز خداوند یكتا نیست و محمّد، بنده و فرستاده اوست و بهشت و دوزخش حقیقت دارد و مرگْ حق است، گواهی نمی دهید و به این كه قیامت، بدون هیچ تردیدی آمدنی است و خداوند، همه آرمیدگان در قبرها را برمی انگیزد؟». گفتند:چرا، به این گواهی می دهیم.

گفت:«خدایا! تو گواه باش». سپس گفت:«ای مردم! آیا نمی شنوید؟». گفتند:چرا.

گفت:«من پیش از شما، به حوض [ كوثر] وارد می شوم و شما، در آن بر من در می آیید. عرض آن حوض به اندازه [ فاصله] میان صنعا[18] و بُصری[19] است و جام های آن، سیمین و به عدد ستارگان. پس بنگرید كه درباره ثقلین (دو چیز گران سنگ)، بعد از من، چگونه رفتار می كنید».

كسی ندا داد:ای پیامبر خدا! این دو چه هستند؟

گفت:«ثقل بزرگ تر، كتاب خداست كه یك سرش به دست خدایعزوجل و سر دیگرش به دستان شماست. پس به آن، چنگ درزنید تا گم راه نگردید؛ و دیگری كوچك تر است:خاندانم. و خدای ریزبینِ آگاه به من خبر داده است كه هرگز آن دو از هم جدا نمی شوند تا در حوض بر من در آیند، و من، این را از پروردگارم برای آن دو خواستم. پس بر آنها پیشی مگیرید، كه هلاك می شوید و از آنها عقب نمانید، كه هلاك می شوید».

سپس دست علی علیه السلام را گرفت و آن را تا آن جا بالا برد كه سفیدی زیر بغل هر دو پیدا شد، و همه مردم، او را شناختند.

آن گاه گفت:«ای مردم! چه كسی به مؤمنان از خود آنها سزاوارتر است؟». گفتند:خدا و پیامبرش داناترند.

گفت:«خدا، مولای من است و من مولای مؤمنانم و به آنان از خودشان سزاوارتر. پس، هركه من مولای اویم، علی مولای اوست». سه بارْ این را گفت (و در نقل احمد، پیشوای حنبلیان، «چهار بار» آمده است).

آن گاه گفت:«خدایا! با هركه با او دوستی می ورزد، دوستی كن و با هركه با او دشمنی می ورزد، دشمنی كن و هر كه او را دوست می دارد، دوست بدار و هر كه دشمنش می دارد، دشمن بدار و هركه یاری اش می كند، یاری اش كن و هركه رهایش می كند، رهایش كن و حق را بر مدار او بچرخان. هان! حاضران به غایبان برسانند».

سپس متفرّق نشده بودند كه [ جبرئیل،] امین وحی الهی، آیه:«الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی؛[20] امروز دینتان را برایتان به كمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام كردم» تا آخر آیه، را فرود آورد.

پیامبر خدا گفت:«اللَّه اكبر بر كامل شدن دین و تمام یافتن نعمت و رضایت پروردگار به رسالتم و به ولایت علی پس از من!».

سپس جمعیّت، تهنیت گویی بر امیر مؤمنان - كه درودهای خدا بر او باد! - را آغاز كردند و از جمله كسانی كه پیشاپیش دیگر صحابه بر او تهنیت گفتند، ابو بكر و عمر بودند كه هر یك می گفتند:ای پسر ابو طالب! مبارك و میمون باد! مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان شدی.

ابن عبّاس نیز گفت:به خدا سوگند، [ ولایت علی علیه السلام] در گردن مردم، تثبیت شد.

حَسّان گفت:ای پیامبر خدا! به من اجازه بده تا اشعاری را درباره علی علیه السلام برایت بسرایم. گفت:«با بركت خدا بگو».

حسّان برخاست و گفت:ای گروه مشایخ قریش! آن را در دنباله گواهی پیامبر خدا بر ولایت - كه گذشت -، می سرایم. و سرود:

در روز غدیر و در خم، پیامبرشان ندایشان می دهد

پس به ندای رسول، گوش فرا ده![21] این، اجمال قول در واقعه غدیر است و تفصیل نقل های آن به زودی می آید. امّت بر این، اتّفاق دارند و در جهان و بر روی زمین، واقعه اسلامی دیگری به نام «غدیر» وجود ندارد و چنانچه گفته شود، «روز غدیر»، جز به همین واقعه باز نمی گردد و اگر نام مكانش برده شود، منظور، همین محلّ معروف نزدیك به جحفه است و هیچ یك از كاوشگران و پژوهشگران، جز آن را نمی شناسند.[22] 766. تاریخ دمشق - به نقل از ابو سعید خُدْری -:آیه «ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده، برسان»، در روز غدیر خم و درباره علی بن ابی طالب علیه السلام بر پیامبرصلی الله علیه وآله نازل شد.[23].

767. امام حسین علیه السلام:چون پیامبر خدا از حجّة الوداع بازگشت، در سرزمینی به نام «ضوجان»[24] فرود آمد و این آیه نازل شد:«ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نكنی، رسالتش را نگزارده ای و خداوند، تو را از مردم حفظ می كند».

پس چون حفظش از [ گزند] مردم نازل شد، ندا داد:«نماز جماعتِ همگانی!». پس مردم به گرد او جمع شدند و حضرت گفت:«چه كس به شما از شما سزاوارتر است؟». همه فریادزنان گفتند:خدا و پیامبرش.

پس دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و گفت:«هركه من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! هر كس با او دوستی می كند، دوستش بدار و هر كس با او دشمنی می ورزد، دشمنش بدار و هر كس یاری اش می دهد، یاری اش كن و هر كس وا می گذاردش، واگذارش، كه او از من است و من از اویم و او برای من، به منزله هارون است برای موسی علیه السلام، جز آن كه پس از من پیامبری نیست».

و آن، آخرین فریضه ای بود كه خدای متعال بر امّت محمّدصلی الله علیه وآله واجب ساخت. سپس خدای متعال بر پیامبرش نازل كرد:«امروز، دینتان را برایتان كامل و نعمتم را بر شما تمام كردم و دین اسلام را برایتان پسندیدم».[25].

768. امام باقرعلیه السلام - درباره سخن خدای متعال:«ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نكنی، رسالتش را نگزارده ای» -:منظور، ولایت است.[26].

769. امام باقرعلیه السلام:پیامبر خدا از مدینه حج گزارْد، در حالی كه پیش از آن، همه فرمان های دینی را، جز حج و ولایت، به امّتش ابلاغ كرده بود. پس، جبرئیل علیه السلام به نزدش آمد و گفت:

ای محمّد! خداوند - كه نامش بزرگ باد! - به تو سلام می رساند و می گوید:«من هیچ یك از پیامبران و فرستادگانم را جز پس از تكمیل دین و استوار كردن حجّتم، قبض روح نكرده ام و از این دین، دو فریضه به عهده تو مانده كه نیاز است به قومت برسانی. فریضه حج و فریضه ولایت و خلافت پس از خودت؛ چرا كه من زمینم را از حجّت، تهی ننهادم و هرگز آن را تهی نمی نهم». خداوند - كه ستایشش شكوهمند باد! - به تو فرمان می دهد كه حج را به قومت ابلاغ كنی و خود، حج بگزاری و نیز هر كس از شهرنشینان و اطراف و اكناف و بادیه نشینان كه می توانند، با تو حج بگزارند. دانستنی های حج را به آنان بیاموز، همچنان كه نماز و زكات و روزه شان را به آنان آموختی و همان گونه كه آنان را از همه آیین ها و فریضه ها آگاه كردی، از آن هم آگاهشان كن.

منادیِ پیامبر خدا در میان مردم، ندا در داد:هان! پیامبر خدا آهنگ حج دارد و می خواهد همان گونه كه آیین های دینتان را به شما آموخته، آن را هم به شما بیاموزد و شما را از آن آگاه كند.

پیامبرصلی الله علیه وآله [ از مدینه] حركت كرد و مردم هم با او حركت كردند و به او توجه داشتند تا ببینند او چه می كند و آنها هم همان كنند. پیامبرصلی الله علیه وآله با آنان حج گزارد و حاجیانِ همراه پیامبر خدا از اهل مدینه و اطراف و بادیه نشینان، هفتاد هزار نفر یا بیشتر بودند، همانند اصحاب موسی علیه السلام كه هفتاد هزار تن بودند....

پس چون در مَوقِف[27] وقوف كرد، جبرئیل از سوی خدای عزوجل به نزدش آمد و گفت:ای محمّد! خدای عزوجل به تو سلام می رساند و می گوید:«اجلت فرا رسیده و مدّتت پایان یافته است و به زودی تو را به جایی خواهم بُرد كه چاره و گریزی از آن نیست. پس سفارشت را بكن و وصیّتت را جلو انداز و آنچه را از علم و میراث علمی پیامبران پیشینت و سلاح و صندوق و همه آیات پیامبران كه نزد توست، گرد آر و به وصی و جانشین پس از خودت، یعنی:حجّت بالغه من بر خلقم، علی بن ابی طالب، بسپار.

پس، او را به عنوان رهبر مردمْ معرّفی نما و عهد و پیمان و بیعتش را تجدید كن و هر آنچه را از بیعت و پیمان من كه با آنان بسته ای و هر تعهّدی كه به من داده اند، به آنان یادآوری كن، یعنی:ولایت ولیّ من و مولای آنان و مولای هر مرد و زن با ایمان، علی بن ابی طالب؛ چرا كه من هیچ یك از پیامبران را قبض روح نكردم، جز آن كه دین و حجّتم را با ولایتِ اولیایم و دشمنی دشمنانم به كمال رساندم و نعمتم را تمام كردم. این است كمال توحید و آیین من.

و تكمیل نعمت من بر خلقم، با پیروی از ولی و اطاعت از اوست و از این روست كه زمینم را بی ولی و سرپرست، رها نمی كنم، تا حجّت من بر خلقم باشد. پس با ولایت ولیّم، مولای هر مرد و زن با ایمان، بنده ام، وصیّ پیامبرم، جانشین پس از پیامبرم و حجّتم بر خلقم، علی، "امروز، دینتان را برایتان كامل و نعمتم را بر شما تمام كردم و دین اسلام را برایتان پسندیدم".

اطاعت از او با اطاعت از پیامبرم محمّد و اطاعت از او و محمّد، با اطاعت از من همراه است. هر كس از او اطاعت كند، از من اطاعت كرده و هر كس از او سرپیچد، از من سرپیچی كرده است. او را نشانِ میان خود و خلقم كرده ام...».

چون پیامبرصلی الله علیه وآله به غدیر خم (سه میلی جحفه) رسید، جبرئیل علیه السلام، پنج ساعتْ گذشته از روز، نزدش آمد و او را از محفوظ ماندنش از مردم و باز داشتن آنان از آزار رساندن به وی خبر داد و گفت:ای محمّد! خدایعزوجل به تو سلام می رساند و درباره علی علیه السلام می گوید:«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نكنی، رسالتش را نگزارده ای و خداوند، تو را از [ گزند] مردم، حفظ می كند».

جلوی جمعیّت به نزدیك جحفه رسیده بود كه پیامبرصلی الله علیه وآله فرمان داد كه هر كه جلو رفته، باز گردد و منتظر كسانی بماند كه عقب مانده اند، تا علی علیه السلام را برای مردم به عنوان «رهبر» معرّفی نماید و آنچه را خدای متعال درباره علی علیه السلام نازل كرده بود، به آنان برساند؛ زیرا جبرئیل علیه السلام به پیامبرصلی الله علیه وآله خبر داد كه خدایعزوجل او را از مردم، حفظ كرده است.[28].

770. امام باقرعلیه السلام:چون خداوند بر پیامبرش [ آیه:] «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نكنی، رسالتش را نگزارده ای و خداوند، تو را از مردم، حفظ می كند. خداوند، كافران را هدایت نمی كند» را نازل كرد، پیامبر خدا دست علی علیه السلام را گرفت و گفت:«ای مردم! هیچ یك از پیامبران پیشین نبوده، جز آن كه دعوت حق را در پایان عمرش لبیك گفته است. نزدیك است كه من هم فرا خوانده شوم و دعوت حق را اجابت كنم. از من سؤال می شود و از شما هم سؤال می شود. پس چه می گویید؟».

گفتند:گواهی می دهیم كه ابلاغ نمودی و خیرخواهی كردی و آنچه بر گردنت بود، رساندی. پس، خدا برترین پاداشی را كه به فرستادگانش داده، به تو بدهد!

پس پیامبرصلی الله علیه وآله گفت:«خدایا! گواه باش». سپس گفت:«ای گروه مسلمانان! حاضر به غایب برساند كه:همه آنانی را كه به من ایمان آورده و تصدیقم كرده اند، به ولایت علی سفارش می كنم. بدانید كه ولایت علی ولایت من و ولایت من ولایت پروردگارم است و این، عهدی است كه پروردگارم به عهده ام نهاده و فرمان داده است كه آن را به شما برسانم». سپس سه بار گفت:«آیا شنیدید؟».

گوینده ای گفت:ای پیامبر خدا! شنیدیم.[29].

771. شواهد التنزیل - به نقل از زیاد بن منذر -:نزد امام باقرعلیه السلام بودم و او با مردم سخن می گفت كه مردی از اهالی بصره به نام عثمان اَعشی - كه از حسن بصری، حدیث نقل می كرد - به سوی او آمد و گفت:ای زاده پیامبر خدا، خدا مرا فدایت كند! حسن به ما می گوید كه آیه:«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده، برسان»، در حقّ مردی نازل شده است؛ ولی نمی گوید درباره چه كسی است!

امام علیه السلام گفت:«اگر می خواست، می توانست بگوید؛ امّا می ترسد! جبرئیل علیه السلام بر پیامبرصلی الله علیه وآله فرود آمد و گفت:خداوند به تو فرمان می دهد كه امّتت را به نمازشان راهنمایی كنی. او هم چنین كرد.

سپس فرود آمد و گفت:خداوند به تو فرمان می دهد كه امّتت را به زكاتشان راهنمایی كنی. او هم كرد.

سپس فرود آمد و گفت:خداوند به تو فرمان می دهد كه امّتت را به روزه شان راهنمایی كنی. او هم كرد.

سپس فرود آمد و گفت:خداوند به تو فرمان می دهد كه امّتت را به حجّشان راهنمایی كنی. او هم كرد.

سپس فرود آمد و گفت:خداوند به تو فرمان می دهد كه امّتت را به ولیّشان راهنمایی كنی، همان گونه كه به نماز و زكات و روزه و حجّشان راهنمایی كردی تا حجّت، در همه آنها بر ایشان تمام شود.

پیامبرصلی الله علیه وآله گفت:"پروردگارا! قوم من، تازه از جاهلیّت به در آمده اند و هنوز گرفتار چشم و همچشمی و فخرفروشی اند و هیچ یك از مردانشان نیست، جز آن كه ولیّشان، خونی از او ریخته است و من بیمناكم!".

پس، خدای متعال نازل كرد:"ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان، كه اگر چنین نكنی، رسالتش را نگزارده ای". به این معنا كه:به تمامی نگزارده ای ". و خداوند، تو را از [ گزند] مردم، حفظ می كند".

پس چون خداوندْ حفظش را ضمانت كرد و او را [ از ناتمام ماندن رسالتش] بیم داد، دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و گفت:"ای مردم! هر كه من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! دوستدارش را دوست و دشمنش را دشمن بدار. هر كس یاری اش دهد، یاری اش ده و هر كس او را واگذارَد، وابگذارش و با هر كه به او محبّت می كند، محبّت كن و از هركه از او نفرت دارد، نفرت داشته باش"».

عثمان [ اَعشی] گفت:با چیزی محبوب تر از این حدیث، به شهرم بازنگشتم.[30].

772. امام باقرعلیه السلام:چون جبرئیل علیه السلام در حَجّة الوداع برای علنی ساختن امر (ولایت) علی بن ابی طالب علیه السلام آیه:«ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان» (تا آخر آن) را بر پیامبرصلی الله علیه وآله فرود آورد، پیامبرصلی الله علیه وآله سه روز درنگ كرد تا به جُحفه رسید؛ امّا از بیم مردم، دست او را نگرفت [ و اعلان نكرد].

چون [ پیامبرصلی الله علیه وآله] روز غدیر در جحفه و در جایی به نام «مَهْیَعه» فرود آمد، ندا داد:«نماز همگانی!» و مردم گرد آمدند. پیامبرصلی الله علیه وآله گفت:«چه كسی به شما از خودتان سزاوارتر است؟».

با صدای بلند گفتند:خدا و پیامبرش.

سپس بار دوم پرسید. گفتند:خدا و پیامبرش.

سپس بار سوم گفت. گفتند:خدا و پیامبرش. پس دست علی علیه السلام را گرفت و گفت:«هر كه من مولای اویم، علی مولای اوست».[31].

773. مشكل الآثار - به نقل از عمر بن علی، از پدرش امام علی علیه السلام -:پیامبرصلی الله علیه وآله در خم، پیش درخت، حضور یافت و در حالی كه دست علی علیه السلام را گرفته بود، بیرون آمد و گفت:«ای مردم! آیا گواهی نمی دهید كه خدای یكتا، پروردگار شماست؟».

گفتند:چرا.

گفت:«آیا گواهی نمی دهید كه خدا و پیامبرش به شما از خودتان سزاوارترند و خداوند و پیامبرش مولای شمایند؟».

گفتند:چرا.

گفت:«هر كه من مولای اویم، علی مولای اوست. من دو چیز در میان شما نهادم كه اگر به آنها چنگ زنید، پس از من هیچ گاه گم راه نمی شوید:كتابی از خدا - كه در دستتان است - و اهل بیتم».[32].

774. إثبات الوصیّة:چون پیامبرصلی الله علیه وآله به وادی خُم رسید، آیه نگهداری اش از [ گزند] مردم در [ ابلاغ ولایت] امیر مؤمنان، بر او نازل شد. پیش از آن هم فرمان ابلاغ می رسید؛ امّا به انتظار گفته خدای عزوجل:«خدا تو را از مردمْ حفظ می كند» باز می ایستاد.

چون آیه نازل شد، به سخن گفتن برخاست و پس از حمد و ثنای فراوان خداوند، امیر مؤمنان را پیش چشم مردم، بلند كرد و او را رهبر [ آینده امّت] و قائم مقام خود ساخت...، همان گونه كرد كه راویان حدیث غدیر خم، روایت كرده اند. سپس در آخر ذی حجّه [ به مدینه] بازگشت.[33].

775. بشارة المصطفی - به نقل از ابن عبّاس، درباره سخن خدای عزوجل:«ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ كن و اگر چنین نكنی، رسالتش را نگزارده ای و خداوند، تو را از [ گزند] مردم حفظ می كند. خداوند، كافران را هدایت نمی كند» -:درباره علی علیه السلام نازل شد. پیامبر خدا فرمان یافت كه آن را ابلاغ كند.

پس پیامبرصلی الله علیه وآله دست علی علیه السلام را گرفت و گفت:«هر كه من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! هر كه او را دوست دارد، دوست بدار و هر كه دشمنش می دارد، دشمنش بدار».[34].

776. تفسیر العیّاشی - به نقل از ابن عبّاس و جابر بن عبد اللَّه -:خدای متعال، پیامبرش محمّدصلی الله علیه وآله را فرمان داد كه علی علیه السلام را پیش چشم مردم، بلند كند تا از ولایتش آگاهشان سازد. پس پیامبر خدا ترسید مردم بگویند كه او از پسر عمویش حمایت كرده است و در این ماجرا بر او طغیان كنند. پس، خداوند به او وحی كرد:«ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نكنی، رسالتش را نگزارده ای و خداوند، تو را از [ گزند] مردم حفظ می كند». پس، پیامبر خدا در روز غدیر خم به [ ابلاغ] ولایت او برخاست.[35].

777. تفسیر الفخر الرازی - در ذیل گفته خدای متعال:«ای پیامبر! ابلاغ كن...» -:مفسّران در شأن نزول آیه وجوهی را ذكر كرده اند:... وجه دهم:آیه در فضل علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد و چون این آیه نازل شد، پیامبرصلی الله علیه وآله دست او را گرفت و گفت:«هر كه من مولای اویم، علی مولای اوست. خدایا! هر كه دوستش می دارد، دوست و هر كه دشمنش می دارد، دشمن بدار».

پس عمَر، او را دید و گفت:«ای پسر ابو طالب! بر تو مبارك باد! مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان شدی».

این وجه، نظر ابن عبّاس و بَراء بن عازب و محمّد بن علی [ باقرعلیه السلام] است.[36].

با وجود ادله قانع كننده ای كه درپی می آید، نظرات دیگرانی مثل فخر رازی قابل توجه نبوده و بی اساس است و برای مواجهه با فضائل امام علی علیه السلام ساخته شده است.









  1. برای آشنایی و آگاهی بیشتر با این واقعه، به نقشه ها و تصاویر پایان كتاب مراجعه شود.
  2. مائده، آیه 67.
  3. صُحار، جایی در یمن است كه لباس هایی را بدان جا منسوب می دارند. (النهایة:12/3)
  4. ملل، صحیح است و نه «یَلَمْلَم» كه در متن الغدیر آمده است. از عایشه نقل شده است كه پیامبر خدا شب یك شنبه را در مَلَل، به فاصله یك شب راه از مدینه، به سر برد. سپس حركت كرد و در «شَرَف السیّاله»، شام خورد و نماز صبح را در «عِرق الظُّبیه» گزارد (معجم البلدان:336/3).
  5. شَرَف السَیّاله، جایی میان ملل و روحاست. (معجم البلدان:336/3)
  6. رَوْحاء، جایی میان مكّه و مدینه، به فاصله سی یا چهل میلی مدینه است و به این خاطر «روحاء» نامیده شده است كه وسیع و باز است. (معجم البلدان:76/3)
  7. مُنصرَف، جایی میان مكّه و بدر است كه میان آن دو، چهار برید ] = 16 فرسنگ ]فاصله است. (معجم البلدان:211/5)
  8. َرْج، گردنه ای در جاده میان مكّه و مدینه است. (تقویم البلدان:79)
  9. سُقیاء، بخش مركز دهستان «فُرع» است كه میان آن دو از سوی جُحفه، نوزده میل فاصله است. (معجم البلدان:228/3)
  10. ابواء، روستایی در شمال مدینه و نزدیك به آن است كه تا جُحفه هشت فرسنگ فاصله دارد. قبر مادر حضرت محمّدصلی الله علیه وآله در آن جا قرار دارد. ر. ك:معجم البلدان:79/1.
  11. جحفه، نزدیك به رابُغ، و میقات حاجیان مصر و شام است. (تقویم البلدان:80(
  12. قُدَید، نام جایی در نزدیكی مكّه است. (معجم البلدان:241/4)
  13. عُسفان، جایی برای فرود آمدن حاجیان است، به فاصله یك روز راه پیاده از خلیص در جنوب. (تقویم البلدان:82)
  14. همان كُراع الغمیم است، دره جلوی عُسفان به فاصله هشت میلی. (معجم البلدان:443/4)
  15. ظَهران، دره ای نزدیك به مكّه است كه روستایی به نام «مرّ» در كنار آن قرار دارد. برای همین «مرّالظهران» نامیده می شود. (معجم البلدان:63/4)
  16. سَرِف، جایی در شش میلی مكّه است. پیامبر خدا در آن جا با میمونه، دختر حارث، ازدواج كرد. محلّ درگذشت میمونه نیز همان جاست. (معجم البلدان:212/3)
  17. غدیر خم، دره ای در كنار جحفه در میان راه مكّه و مدینه است كه بركه ای (غدیری) در آن قرار دارد.فپیامبر خدا در آن جا خطبه خواند. (معجم البلدان:389/2)
  18. صنعا، پایتخت یمن كه در جنوب حجاز و شمال شهر عَدَن واقع است و از مهم ترین شهرهای یمن و جزیرة العرب در آن روزگار بوده است.
  19. بُصری، شهری در نود كیلومتری جنوب شرقی دمشق است. این شهر در روزگار رومیان اهمیتی بسزا داشت و در سال سیزدهم هجری به دست خالد بن ولید، فتح گردید.
  20. مائده، آیه 3.
  21. ر. ك:ص 294 (اشعار حسّان بن ثابت).
  22. الغدیر:9/1.
  23. تاریخ دمشق:237/42، أسباب نزول القرآن:403/204، النور المشتعل:16/86.
  24. ظاهراً «ضَوجانْ» تصحیف «ضَجَنان» یا «ضَجْنان» باشد كه به گفته واقدی در 25 میلی مكّه است و به گفته بكری، یك شب تا «قُدَیْد» راه دارد. ر. ك:معجم البلدان:453/3، معجم ما استعجم:856/3.
  25. البرهان فی تفسیر القرآن:2909/226/2. نیز، ر. ك:تفسیر القمّی:173/1.
  26. بصائر الدرجات:40/516.
  27. مَوقِف، در اصطلاح فقهی به «عرفات» و یا «مشعر الحرام» گفته می شود. (م)
  28. الاحتجاج:32/133/1، الیقین:127/343، روضة الواعظین:100.
  29. تفسیر العیّاشی:155/334/1، بحار الأنوار:35/141/37.
  30. شواهد التنزیل:248/254/1، تفسیر العیّاشی:154/333/1.
  31. تفسیر العیّاشی:153/332/1، بحار الأنوار:32/139/37.
  32. مشكل الآثار:307/2، السنّة، ابن ابی عاصم:1361/591.
  33. إثبات الوصیّة:132.
  34. بشارة المصطفی:243، الأمالی، شجری:145/1، مناقب آل أبی طالب:21/3.
  35. تفسیر العیّاشی:152/331/1.
  36. تفسیر الفخر الرازی:52/12.